قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر
قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر

تنهایی و محبت دردانه ای که نیست

تقویم و قاب عکس تو خانه ای که نیست

شعری که پاره پاره شد و ناتمام ماند

شمعی که سوخت از تب و پروانه ای که نیست

دریا که خشک خشک شد از شدت عطش

گلبوته های خسته  و گلخانه ای که نیست

دنیای سرد و تیره و وارونه و خراب

این بود سهم شاعر دیوانه ای که نیست

اخر چگونه با تو حکایت کنم گلم

از گونه های خیس من و شانه ای که نیست

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد