قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر
قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر

مهره ی سوخته

جنون گرفتم و هی سر به سنگ می کوبم 

بد است حال من اما خیال کن خوبم 

خیال کن که بدون تو شاد و آرامم 

اگرچه مثل هوای بهار آشوبم 

دلم به وعده وعید تو خوش نخواهد شد 

که عمر نوح ندارم که من نه ایّوبم 

تو اهل بازی و من ناامید و سردر گم 

شبیه مهره ی بیرون ز صفحه  مغلوبم 

همیشه  هرچه دلت خواست با دلم کردی  

همیشه من شدم آری فدای محبوبم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد