تنهایی و محبت دردانه ای که نیست
تقویم و قاب عکس تو خانه ای که نیست
شعری که پاره پاره شد و ناتمام ماند
شمعی که سوخت از تب و پروانه ای که نیست
دریا که خشک خشک شد از شدت عطش
گلبوته های خسته و گلخانه ای که نیست
دنیای سرد و تیره و وارونه و خراب
این بود سهم شاعر دیوانه ای که نیست
اخر چگونه با تو حکایت کنم گلم
از گونه های خیس من و شانه ای که نیست