نه خداوند قرار است که اعجاز کند
و نه شادی به سکوت تو دری باز کند
آنکه هر روز زمستان و بهارش درد است
سال نو را به چه انگیزه ای آغاز کند؟
نه قرار است عزیزی بکشد ناز تو را
نه قرار است برای تو کسی ناز کند
شاید از پشت بخواهد به تو خنجر بزند
آنکه دائم به تو دلبستگی ابراز کند
دل به دل راه ندارد ،تو وفا کن تا یار
نغمه ی سرد جدایی و سفر ساز کند
آنکه تو در سر خود شور وصالش داری
در تلاش است تو را از سر خود باز کند
شده ای شاعر دیوانه که هی می نالد
که فقط عقده قرار است پس انداز کند