قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر
قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر


امروز اخرین روز از روزهای دنیاست

باور کنید یا نه پایان قصه اینجاست

مثل کلاغ قصه در راه ماندم آری

وقتی رسیدنم را حتی خدا نمی خواست

وقتی نفس کشیدن معنای مرگ دارد

ماندن چقدر زشت و مردن چقدر زیباست

امروزمثل دیروز فردا شبیه امروز

تکرار پشت تکرار رسم همیشه ی ماست

روراست بودن من دیگر چه سود دارد

وقتی کسی در این شهر با من نبود رو راست

خو می کنم به بغض و هذیان شاعرانه

این سرنوشت تلخ مردی غریب و تنهاست

@MOFATHIAZAR

تشنه ام بگذار تا دلخوش شوم با این سراب 

غصه دارم دوست دارم بی جهت شادی کنم 

گرچه  در اطراف خود  چیزی ندیدم جز قفس 

دوست دارم در قفس تمرین آزادی کنم