جنون گرفتم و هی سر به سنگ می کوبم
بد است حال من اما خیال کن خوبم
خیال کن که بدون تو شاد و آرامم
اگرچه مثل هوای بهار آشوبم
دلم به وعده وعید تو خوش نخواهد شد
که عمر نوح ندارم که من نه ایّوبم
تو اهل بازی و من ناامید و سردر گم
شبیه مهره ی بیرون ز صفحه مغلوبم
همیشه هرچه دلت خواست با دلم کردی
همیشه من شدم آری فدای محبوبم