قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر
قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر

موج اسیر

دنیا گذشت بعد تو ، با خوب و بد گذشت 

دوری اگر به ریشه ی من ضربه زد ، گذشت 

موجم که در میان یخ و برف اسیر شد 

در قطب درد کار من از جزر و مد گذشت 

گفتم برو که راه تو را سد نمی کنم 

رفتی و درد های من از حدّ و سد گذشت 

آموختم که معنی بودن گذشتن است 

امّا عزیزم از تو مگر می شود گذشت 

از من گذشتی و نگذشتم از عاشقی 

عمری که رفت بعد تو بسیار بد گذشت.

 کانال تلگرامی T.ME/MOFATHIAZAR

ایستگاه

زندگی بعد از تو تکرار شبی درد آور است

فکر کردم می روی عشق از سر من می پرد 

 با من اینجا حسرت و دیوانگی هم بستر است

بی تو اما بازهم چشمانم از حسرت تر است 

رفتی و خاکستر سرد آتشم زد ؛ سوختم

عشق بعد از سال ها انکار هم ویرانگر است

گفته بودم بعد از این دیگر نمی بینم تو را

شهر ما از آنچه می ‍‍پنداشتم کوچکتر است

رد شدم از چشم های تو زمان هم ایستاد

ایستگاه نامرادی ایستگاه آخر است