ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
از تو نه، از خودم از بخت بدم رنجیدم
که تو را دورتر از دورترین ها دیدم
کودکی ساده و بی تجربه بودم با عشق
معنی دلهره و فاصله را فهمیدم
شعر گفتم که مگر مرهم زخمم باشد
روی یک زخم ترک خورده نمک پاشیدم
سوز و سرمای زمستان ابدی شد بی تو
ماندم و سوختم و یخ زدم و خشکیدم
چاره ای نیست به جز زرد شدن,، پژمردن
چه کنم ؟ پوچیِ سبزینه ی بی خورشیدم
خانه و کوچه و شهر و همه جا زندان است
هرکجا که بروم بعد تو در تبعیدم