قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر
قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر

بار بغض

بی خیال آرزوهایی که در سر داشتم 
نا امید از داستان هایی که باور داشتم 
قید عشق و قید انسان ها و دنیا را زدم 
بسته شد چشمی که با شوق تو بر در داشتم 
کوله بار خاطراتم را زمین انداختم 
بار بغضی کهنه را از دوش خود برداشتم 
عشق را کشتم دلم را دفن کردم زیر خاک 
کاش این ها را فقط یک بار دیگر داشتم 
بچه بودم دل به رویا می سپردم باز هم 
کودکانه فکر یک دنیای بهتر داشتم 
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد