قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر
قانون شکن

قانون شکن

اشعار محتشم فتحی آذر

پاییز ملال انگیز

غمم این نیست که پاییز ملال انگیز  است 

 ‏دردم این است که هر روز خدا پاییز است 

 ‏خنجر کند زمان روح مرا می ساید 

 ‏این همه لحظه ی آرام جنون آمیز  است 

 ‏گوشه ی شهر غریبی تک و تنها مردم 

 ‏خانه ی سرد من از حس تهی لبریز است 

میل پرواز در اعماق وجودم مرده 

همه ی زندگیم یک قفس ناچیز است 

پیش از آنی که به مسلخ ببری صیدی را 

مطمئن باش دلت سنگی و تیغت تیز است